روزـها ... ساعتـ ـها ... בقیقـ ه ـها ... و حتـﮯ لحظـ ه ـها

تنهــا بـراـی ِ رسیدלּ بـﮧ یڪـ چیـــز سپَرـی مـﮯشونـב

رسیــدלּ بـﮧ رویــایـﮯ اَز جنــس ِ تــــــــو

  

دیــگر از آن همه شیطــنت و شلوغی خبــری نیست

انقدر بخـــاطر ضبدرهای جلوی اسمم چوب روزگــار را خوردم

که تبـــدیل شـدم به ساکــــــــــت ترین شاگـــــرد کلاس زنـــدگی

بعضی اوقات دلمان میخواهد آدم خوار باشیم:

نه به خاطر لذت بلعیدن این یا آن شخص, بلکه بیشتر

به دلیل لذت بالا آوردن آنها!

اگر افتخارت “دل شکستن” است. …..

 بگو برایت اسپند دود کنند!…

اینبار افتخار که نه، حماسه آفریدی…

بی دلیل بودن همیشه هم بد نیست ..

اصلا ؛ اشتباه میکنند بعضی ها که اشتباه نمیکنند .

گاهی باید کسی یا چیزی گوشمان را بپیچید که آهای! ..

چرا منتظر دلیل و مدرک و کلی فلسفه ای ؟!؟

دوست داشته باش ، من را - خودت را و همه را ...

دوست داشته باش !! ..

هـــــفــــت رنگ در آمدم…

تا دل بی احســــــاست را

با خود به یــــــک رنگی بکشانم

هفــــــتــــــاد رنگ…

بـــــازی کردی، تا…

سیـــــــاهم کنی!

خوبـ گـــوشـ کــטּ

مــטּ...

یـــآב گرفــتــﮧ امـ همــﮧ چیــز را ببیــنمـ،

امـــآ چشمـــآنمـ رآ ببـــنــבمـ

آنقـــבر کـــﮧ حتـــﮯ خوבمـ همـ بـــاور کــرבهـ امـ

کـــﮧ [کـــورمـ]

پـــسـ تو راحـــت بــــآشـ ...!

فـــرقـــی نـمــیکــنـــد تـــو دل ببـــــــری یــــا مــــن دل ببـــــــــــازم ...

اگـــر حـــکــــم ، حـــکــــم د ل نـبـــاشـــد

دیـــر یــــا زود ,

یــــک نـــفــــر خــــواهـــــد بریـــــــــــــــد !

می بینی هوای دلتنگیم را ؟

کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،

امروز یـک نـَفـَر بـﮧ چـشمـاטּ گـوב اِفـتـآבه اَم


رَنـگ پـَریـבه اَم و لـَبهـاے سـِفـیـבم

تـوَجـُﮧ ڪرב ..

گـُفتـَم فـَقـَط یـڪم פֿـستـﮧ اَم


گـُذَشتـ ..!

امــا نمـےבآنستـ ـهـَمـیـטּ" یـڪم "

چـﮧ عـُمـق زیـاבے בارב

قدمت روی چشـ‗__‗ـم هایم..

بسـ‗__‗ـاط قهوه ام مهیاست..
.
.
کفشهایتـ‗__‗ـــ..

کفشهایتـــ را امــــــــا…

پنهـ‗__‗ـاטּ می کنـــم..

خیال رفتـ‗__‗ــטּ را از سر بیروטּ کنـــ

آهستـه

زرد تـــریــن اتـفـــاق دنـیـا

 

پـایـیــــز نیـــسـت . . . !

نـبـــودن تــوســت . . .

اتـفــاقی کــه لـحـــظه بـه لحـظــه مـی افــتـد . . . !

فـــــــــــــهمیدن یک زن سخت نیست...

باور کن آسانتر از شناخت یک بند انگشت است...

زن سراسر ناز است و احساس تعلق...

زن سینه ای میخواهد برای مشت کوبیدن آرام...

زن شانه ای میخواهد به وسعت چند قطره اشک...

زن لبانی میخواهد برای فریب دادن افکارش گوشی شنوا برای شنیدن حرفهایش...

زن دستی میخواهد برای سفر کردن در موهایش...

زن مردی را میخواهد که مردانگیش در عمل و اخلاق باشد...

همین ها برای یک زن کافیست باور کــــــــــــــــــــــــــــن

فهمیدن یک زن سخت نیست...

 

او ﯾﮏ ﺯن است!

کاش همیشه در کودکی می ماندیم

تا به جای دلهایمان

سر زانوهایمان زخمی میشد!…

یادته زیر گنبد کبود تو بودی و کلی آدمای حسود؟

تقصیر همون حسوداست که حالا

هستی ما شده یکی بود یکی نبود…

یادتـــــ ــ ـ را جا گذاشتــــ ـــ ـی..

که برای بُردنَش بر می گردی ..

خواستن ،همیشه توانستن نیست

گاهی فقط،

داغ بزرگی است

که تا ابد بر دلت می ماند

برای دیدن بقیه عکسها به اداه مطالب بروید...

در خاطرات بی نهایت، بودن را بخاطر اور،

در لحظه ی اکنون زندگی کن

خدا را لمس کن، به صدای قلبت گوش کن ، لبخند بزن، 

((      تو هستی    ))

  لبخندی که در چهره ام  می بینی معنایش                      

این نیست که زندگی ام بی نقص است،

 

بلکه قدردان داشته هایم هستم

 

 

و از خدا بخاطر نعمتهایش

 

 

سپاسگذارم

 

از عجایب عشق ایـטּ است:::

تنہِا ہِماטּ آغوشے آرامت مےڪنـב

ڪہِ בلت را بہِ בرב مے آورב.

ﻣﻄﻤﺌטּ ﺑﺎﺵ

ﻭﻗتے ﺑﺮﺍﻱ ڪسے مہِم ﺑﺎشے

ﺍﻭ ہِمیشہِ ﺭﺍہِے ﺑﺮﺍے ﻭﻗﺖ

ﮔﺬﺍﺷﺘטּ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎטּ ﺧﻮﺍہِـב ﻳﺎﻓﺘـــــــ  . . . 

ﻧــہِ ﺑہِانہِ ﺍے ﺑﺮﺍے ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻧــہِ בﺭﻭغے ﺑﺮﺍے ﺗﻮﺟیہِ . . .

دل درد گرفته ام ان قدر که فنجـــــــــــــــــــان های

بـرای داشتنتــــــ تمـام داشتـه هـایم را رو کـردم

صدای پایکوبی نیست 

صدای کوبیدن پای من است

 بر زمین

  ازتوچه پنهان

 گاهی در فراقت مثل کودکان

 بهانه گیر می شوم  من .........تو ........... را .............می خواهم

میگن پُشت سر مسافر آب بریزی برمیگرده

گـــاهـی از  فـکــر کـــردن  به تــــو فــــرار مـی کنــم

 

 مثــل رد کردن آهنـگی  که خیلی دوستش دارم...

"مــن"

هر جا که می بینم نوشته است :

” خواستن توانستن است ”

هَرکســــــــ یا  " شبـــ"  میمیرد یا " روز "

تــلخي قصــه آنــجاست...

نقـاشــی اش خــــوب نبــود!